روح مجرد

توضیحات کوتاه
📖کتاب نفیس “روح مجرد” 🔸به قلم ‘حضرت علامه محمد حسین حسینی طهرانی قدس الله نفسه الزکیه’

قیمت اصلی: 550/000 تومان بود.قیمت فعلی: 522/000 تومان.

  • تحویل اکسپرس
  • پرداخت در محل
  • هفت روز ضمانت بازگشت
  • ضمانت کالا
  • پشتیبانی آنلاین

معرفی محصول

💎 معرفی کتاب «روح مجرد»

**نویسنده:** علامه محمدحسین حسینی طهرانی (قدس‌الله‌نفسه الزکیه)
**موضوع:** یادنامه، سیره عملی و مقامات توحیدی استاد سید هاشم موسوی حداد (قدس‌الله‌سره)
**ژانر:** عرفان، سلوک عملی، فلسفه توحید و دفاع از عرفان اسلامی

### 📖 درباره کتاب
**«روح مجرد»** اثر نفیس و ماندگار **حضرت علامه محمدحسین حسینی طهرانی**، در واقع یادنامه‌ای است برای استاد ایشان، **حاج سید هاشم موسوی حداد**، که نویسنده او را «موحد عظیم و عارف کبیر» می‌خواند. این کتاب بیش از آنکه شرح حال باشد، **نقشه راهی عملی برای سلوک الی‌الله** بر اساس مکتب عرفان عملی اسلامی است.

### 🔹 محتوای محوری و مقامات توحیدی
این اثر شرحی است بر حالات، مقامات توحیدی و سیره عملی حضرت حداد (ره). علامه طهرانی در این کتاب به تفصیل به موارد زیر پرداخته‌اند:

* **نحوه تشرف:** شرح ملاقات‌های مکرر نویسنده با حضرت حداد و کیفیت کسب فیض از محضر ایشان.
* **سیره عملیه:** بیان روش‌ها و آموزه‌های استاد در سیر و سلوک عملی.
* **دفاع از عرفان:** دفاع مستدل از جایگاه عرفان اسلامی، رد تهمت‌های ناروا بر عرفای بزرگی چون محی‌الدین عربی، و تبیین معنای عمیق «وحدت وجود».
* **لزوم تبعیت از استاد:** تأکید بر جایگاه حیاتی استاد کامل در مسیر معنوی.

### ✨ ارجاع معتبر: توصیه‌ی ویژه‌ی رهبر انقلاب
اهمیت این کتاب به قدری است که مورد تأیید صریح مراجع عالیقدر قرار گرفته است. **نظر رهبر انقلاب اسلامی** درباره «روح مجرد» موید اعتبار و عمق محتوایی این اثر است:

> *”کتاب #روح_مجرد بسیار کتاب خوبی است… چاپ اول را خود علامه طهرانی به من دادند و آنقدر برایم جالب بود که ۳ روزه خواندم، علامه طهرانی این کتاب را بعنوان یک تحفه برای ما باقی گذاشتند، بنده این کتاب را ۷ بار خوانده‌ام!”*

### 💎 برای چه کسانی ضروری است؟
این کتاب نه تنها برای علاقه‌مندان به شرح حال عرفا، بلکه برای **پژوهشگران عرفان عملی، سالکان الی‌الله، و کسانی که به دنبال درک عمیق و مستند اصول توحیدی** هستند، یک مرجع غیرقابل جایگزین محسوب می‌شود.

برشی از کتاب:

  • مقدّمه تشرّف به محضر حضرت حدّاد

  •  در میان طلّاب و فضلا و علماى نجف اشرف این قاعده برقرار است كه در ایام زیارتى مخصوص حضرت‌ مولى الکوْنَین أبى عبد الله الحسین سید الشّهداء عَلیه و عَلى أبیه و امِّه و جَدِّه و أخیه و التِّسعةِ الطّاهرةِ مِن أبنآئِهِ صَلواتُ اللهِ و سَلام ملائکتِهِ المقرَّبینَ و الانبیاءِ و المُرسَلینَ‌، مانند زیارت عَرَفه و زیارت أربعین و زیارت نیمه شعبان، پیاده از نجف اشرف به كربلاى مُعلَّى مشرّف مى‌شوند؛ یا از جادّه مستقیم بیابانى كه سیزده فرسخ است، و یا از جادّه كنار شطّ فرات كه هجده فرسخ است. جادّه بیابانى خشك و بى آب و علف است، ولى مسافرین زودتر میرسند و یك روزه و یا دو روزه راه را طىّ مى‌كنند؛ ولى جادّه كنار شطّ، جادّه ماشین رو نیست، جادّه پیاده رو و مال‌رو است و انحراف نیز دارد ولى بعوض سر سبز و خرّم است و از زیر درختهاى خرما و نخلستانها عبور میكند، و در هر چند فرسخى یك خان و مُضیف خانه وسیع (مهمانخانه ساخته شده از حصیر متعلّق به شیوخ أعراب كه در آنجا تمام واردین را بطور مجّانى هر چقدر كه بمانند پذیرائى مى‌كنند) وجود دارد كه طلّاب روزها را تا به شب راه میروند و شبها را در آنجا بیتوته مى‌نمایند، و معمولًا سفرشان از راه آب كه این راه است دو روز و یا سه روز طول مى‌كشد.حقیر را در مدّت اقامت هفت ساله در نجف اشرف جز دو بار توفیق تشرّف پیاده به كربلا دست نداد؛ چون مرحومه والده در قید حیات بودند، و گرچه از رفتن ممانعت نمى‌نمودند ولى چون حقیر در ایشان آثار اضطراب میدیدم، خودم داوطلب براى راه پیاده نمى‌شدم. تا یكى دو سال مانده به‌ آخرین زمانى كه در نجف بودیم، دیدم در ایشان آن اضطراب بواسطه آشنائى با خانواده‌هاى نجفى تا اندازه‌اى پائین آمده است، فلهذا ایشان را با بعضى از مسافرین و زائرین ایرانى كه بر ما وارد بودند، قبلًا به كربلا روانه ساختیم و سپس خود با رفقا به راه افتادیم.

    • اوّلین بار تشرّف مصنّف به محضر حضرت حدّاد

    •  حقیر، خیابان عبّاسى را كه منتهى مى‌شود به شرطه خانه (نظمیه و شهربانى) پیمودم تا به آخر، و از آنجا اصطبل را جویا شدم، نشان دادند. وارد

    • محوّطه‌اى شدم بسیار بزرگ تقریباً به مساحت هزار متر مربع و دور تا دور آن طویله‌هاى اسبان بود كه به خوردن علوفه خود مشغول بودند. پرسیدم: محلّ سید هاشم كجاست؟ گفتند: در آن زاویه. بدان گوشه و زاویه رهسپار شدم. دیدم: دَكّه‌اى است كوچك تقریباً ٣*٣ متر، و سیدى شریف تا نیمه بدن خود را كه در پشت سندان است در زمین فروبرده، و بطورى كه كوره از طرف راست و سندان در برابر او به هر دو با هم دسترسى دارد، مشغول آهن كوبى و نعل سازى است. یك نفر شاگرد هم در دسترس اوست.

    •  چهره‌اش چون گل سرخ برافروخته، چشمانش چون دو عقیق مى‌درخشد. گرد و غبار كوره و زغال بر سر و صورتش نشسته و حقّاً و حقیقةً یك عالَمى است كه دست به آهن مى‌برد و آن را با گاز انبر از كوره خارج، و بروى سندان مى‌نهد، و با دست دیگر آن را چكّش كارى میكند. عجبا! این چه حسابى است؟! این چه كتابى است؟!

    •  من وارد شدم، سلام كردم. عرض كردم: آمده‌ام تا نعلى به پاى من بكوبید!

    •  فوراً انگشت مُسَبِّحه (سَبّابه) را بر روى بینى خود آورده اشاره فرمود: ساكت باش! آنگاه یك چائى عالى معطّر و خوش طعم از قورى كنار كوره ریخت و در برابرم گذارد و فرمود: بسم الله، میل كنید!

    •  چند لحظه‌اى طول نكشید كه شاگرد خود را به بهانه‌اى دنبال كارى و خریدى فرستاد. او كه از دكّان خارج شد، حضرت آقا به من فرمود: آقا جان! این حرفها خیلى محترم است؛ چرا شما نزد شاگرد من كه از این مسائل بى بهره است چنین كلامى را گفتید!؟

نقد و بررسی‌ها کاربران